نوشته های من

نوشته هایی با موضوعات فلسفه، اعتقادات الهی، روانشناسی، ادبیات، موضوعات علمی و ....

نوشته های من

نوشته هایی با موضوعات فلسفه، اعتقادات الهی، روانشناسی، ادبیات، موضوعات علمی و ....

بادبادک ها

توضیح: متن این نوشته از e-mail ای هست که بعد از خوندن کتاب و در همون زمان برای دوستانم فرستاده بودم.

سلام به همه دوستان عزیزم :)

2 هفته گذشته کتاب "بادبادک ها" نوشته "رومن گاری" رو خوندم که یه معرفی مختصر در موردش براتون می نویسم...

 

تعداد صفحات کتاب: 336

نویسنده: رومن گاری

مترجم: ماه منیر مینوی (فقط همین ترجمه رو از این کتاب دیدم، فکر نمی کنم ترجمه دیگه ای به فارسی داشته باشه...ترجمه نسبتا خوبی بود در مورد پایبندی به سبک نویسنده ولی در توضیحات جانبی و پاورقی کتابش ضعف داشت)

سال نوشته شدن:1980

سال انتشار کتاب: 1380

 

در مورد "رومن گاری" یه لینک فرستادم که زندگینامش در اون لینک هست...به صورت خلاصه بخوام بگم در روسیه متولد شده در 14 سالگی به فرانسه اومده...و دکترای حقوق گرفته...یه سیاستمدار فرانسوی بوده و مقام های سیاسی قابل توجهی رو بعد از جنگ جهانی دوم داشته(جزئیاتش در لینکی که فرستادم هست) به نویسندگی هم علاقه داشته... یه ماجرای   عاشقانه هم داشته که کاملترش رو خودتون بخونین...خیلی روی روحیاتش اثر گذاشته...و آخرین ماجرای زندگیش این بوده که در دسامبر 1980 با شلیک گلوله به خودش خودکشی میکنه!

بنابراین نکته خیلی جالب در کتاب "بادبادک ها" اینه که این کتاب آخرین کتابی هست که نوشته و در همون سال هم خودکشی کرده!

 اما ماجرای کتاب...ترکیب خیلی خوبی از سیاست، تاریخ، عشق رومانتیک و تراژدی هست...زمان اتفاق افتادن ماجراهای کتاب شروع جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط نیروهای آلمان نازی هست و پایان کتاب زمان پایان جنگ جهانی دوم و آزادسازی فرانسه توسط نیروهای متفقین هست...در این بین کسی هست که راوی کتاب هست و خودش درگیر یه ماجرای عاشقانه و رومانتیک هست...(در مورد خلاصه داستان و نقد خود کتاب هم آخر e-mail 2 تا لینک فرستادم براتون...کتابش به انگلیسی زیاد شناخته شده نیست و بیشتر در زبان فرانسه شناخته شده هست، به همین خاطر سخت تونستم لینک به انگلیسی در موردش پیدا کنم)

ویژگی متمایز و خیلی بارز نوشته های "رومن گاری" طنز تلخی هست که نوشته هاش دارن..."رومن گاری" آدم حساس و باهوشی بوده، همین باعث شده که خیلی از اتفاقهای اطرافش رو با دقت نگاه بکنه و با یه دید ظریف در طنز حرفهایی رو که میخواد بنویسه...

من این کتاب رو دوست داشتم...یه جور احساس دوستی ایجاد شده بود بین خودم و اون کسی که راوی داستان بود...کتاب "بادبادک ها"رو کتاب فوق العاده ای نمیدونم...متن کتاب اینطوری نبود که فلسفه خاصی داشته باشه یا اینکه یه ایدئولوژی خاص رو بخواد انتقال بده...از لحاظ ادبیات هم خیلی قوی نبود ولی بیشتر یه جور درددل صمیمی و دوستانه بود که من خوب میتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و علاوه بر اون در مورد مباحث تاریخی و سیاسیش هم اطلاعاتی که لازم داشت رو داشتم به همین خاطر من این کتاب رو دوست داشتم...بخشهای عاشقانه و تراژیک کتاب کاملا تاثیر گذار هستن و در بین ماجراهای کتاب حرفهای جالب و قشنگی هم در بین دیالوگهاشون بود...

فضای داستان بیانگر غم و ناامیدی نویسنده هست...و در این بین چیزی که برای من جالب بود خونسردی قابل توجه شخصیت اصلی کتاب در برابر این غم ها و نا امیدی ها بود...اگر بر اساس نظر "دکتر یالوم" در کتاب "وقتی نیچه گریست" بخوایم در این مورد نظر بدیم این جور خونسردی نشان دهنده "عمق زیاد نا امیدی" هست!...

"رومن گاری" تقریبا همدوره بوده با "ژان پل سارتر"...و با توجه به فضای خاص بعد از جنگ جهانی دوم در فرانسه این دو نفر خیلی از لحاظ فلسفی به هم نزدیک هستن (در واقع گاری شبیه به سارتر هست چون سارتر کمی قبل از گاری بوده و در ضمن گاری در فلسفه اصلا صاحبنظر نیست)...کتاب "بادبادک ها" رو که میخوندم دقیقا این شباهتها رو میتونستم ببینم...

علاوه بر "سارتر" ، "رومن گاری" به نویسنده های مثل "ژان ژاک روسو" و "سروانتس" (نویسنده دون کیشوت) هم علاقه داره...طنز تلخی که در نوشته هاش شباهتهایی به طنز "سروانتس" در شاهکار "دون کیشوت" داره...

چند تا جمله از این کتاب انتخاب کردم که با سبک طنز در نوشتن "رومن گاری" آشنا بشین:

 

هنگامی که زمزمه میکردم: "تو تمام زندگی من هستی" خشمگین می شد. و من نمی دانستم آیا ابتذال این جمله سبب نفرت او می شود یا کوچکی یک چنین واحد مقیاسی!

************

می گفت در جوانیش آرزو داشته است داستان نویس شود، اما موفق نشده است، جز اینکه یک داستان تخیلی نوشته است: "همسرش" (این جمله از طرف مردی هست که معلم ادبیات فرانسه هست و عاشقانه همسرش رو دوست داره)

************

چقدر دیگر باید صبر کرد لودو؟

نمی دانم، همیشه این عبارت "با امید زندگی می کنیم" تکرار می شود، اما من دارم به این نتیجه می رسم که "امید است که با ما زندگی میکند"

************

غیر ممکن گاهی دستهای خوش یُمنی دارد.

************

وقتی ظاهرا خود را به خنده بزنیم ضربه ها را بهتر تحمل میکنیم.

************

 

در مجموع همونطور که گفتم من این کتاب رو دوست داشتم...

 

امیدوارم براتون قابل استفاده بوده باشه :)

امیر

 

 

Biography:
 
About the Story: