نوشته های من

نوشته هایی با موضوعات فلسفه، اعتقادات الهی، روانشناسی، ادبیات، موضوعات علمی و ....

نوشته های من

نوشته هایی با موضوعات فلسفه، اعتقادات الهی، روانشناسی، ادبیات، موضوعات علمی و ....

افزایش ازدواج دختران با پسران کوچک‌تر از خودشان!

خبر جالبی در ارتباط با افزایش ازدواج دختران با پسران کوچک‌تر از خودشان!

پایگاه همسریابی!!

خبری در ارتباط با ثبت نام 50 هزار ایرانی در اولین پایگاه رسمی همسریابی!! در سطح جامعه پیدا کردن همسر و ازدواج جزو مسائل خیلی حاد شده!‌ جامعه ایران نه یه جامعه سنتی هست و نه یه جامعه مدرن... جایی اون بین قرار داره و رسوم اشتباه و قوانین اشتباه باعث شده که جامعه ما در این مورد هم مشکلات جدی داشته باشه! واقعا وجود اینجور پایگاهها برای ازدواج با این جور قوانین تاسف بار هست!!

فوتبال فقط یک ورزش نیست

مسابقات فوتبال جام ملت های اروپا در حال پیگیری هست و یکشنبه هم فینال اون برگزار خواهد شد. برای من فوتبال جذاب ترین بازی گروهی هست. (که البته بازی نمیکنم فقط تماشا میکنم ;) ) بخش عمده ای از جذابیت فوتبال به نظر من در پدیده های اجتماعی و روانشناختی فوتبال هست. در این موارد هم زیاد حرف زده شده و حتما شما هم در موردش زیاد شنیدین...

در بین حاشیه های این مسابقات دیروز یه خبر خوندم که بیش از پیش این نکته رو تاکید می کرد که فوتبال فقط یک ورزش نیست. این خبر گفته که بعد از پنالتی که باعث پیروزی اسپانیا بر ایتالیا شد 46 مورد سکته قلبی به بیمارستان های اسپانیا مراجعه کردن! همزمان با این خبر در بین عکسهایی که از طرفدارهای فوتبال در این دوره از بازی ها پیدا کردم. (این عکس ها همیشه برای من جذابیت دارن.) سه عکس پشت سر هم از یکی از طرفدارهای تیم فوتبال ایتالیا دیدم (که احتمال زیاد برای لحظه هایی هست که اسپانیا پنالتی آخر رو به ایتالیا میزد که باعث برد اسپانیا شد.) در یکی از عکس ها حالت دعای التماس گونه ای که یکی از طرفدارها داره برای من فوق العاده تاثیرگذار بود. حالتی که در کمتر لحظه ای از زندگی ممکن هست برای کسی پیش بیاد... و روندی که در طول 2 عکس بعدی با حالت ناراحتی و گریه دنبال میشه....

فوتبال فقط یک ورزش نیست، زمین فوتبال جایی برای تبلور آرزوها و امیدها و پیروزی ها و خواسته های میلیون ها طرفدار فوتبال هست که در تماشای فوتبال بیش از اینکه تماشگر ورزش باشن تماشگر زندگی هستن.

فرزندان نامشروع معروف

پدیده ای که به نام فرزند غیر قانونی یا فرزند خارج از ازدواج شناخته میشه در بین بسیاری از فرهنگها پدیده خیلی بدی به حساب میاد و حتی در اسلام فرزند نامشروع رو نه تنها به رسمیت نمیشناسن بلکه آینده خیلی تیره و تاری رو براش پیشبینی میکنن... با این حال این پدیده هم برای آدمهای معروف اتفاق افتاده و هم آدمهای معروفی هستن که فرزند نامشروع بودن... در قسمت اول آدمهای مطرحی مثل آلبرت اینشتین (قبلا براتون بیوگرافیش رو نوشتم) فرزند نامشروع داشته و حتی تعدادی از پاپ هایی که برای زمان خیلی نزدیک به قبل از رنسانس (در اوج فساد دستگاه دینی حاکم بر جامعه) فرزند نامشروع داشتن... در ارتباط با فرزندهای نامشروع خیلی قضیه پیچیده تر میشه... حداقل چیزی که در این مورد میشه گفت این هست که اون بچه ها که بیچاره ها گناهی نکردن که همه باهاشون اونطوری برخورد میکنن و از بدو تولدشون از خیلی از حقوق اجتماعی رسمی و غیر رسمی محروم هستن...

در مورد آدمهای مشهور شاید معروفترین نمونه "الکساندر دوما" ی پسر باشه که فرزند نامشروع "الکساندر دوما" ی پدر هست. (هر دو نویسنده هستن) من از هر دو کتاب خوندم و در کل سبک پسر رو ترجیح میدم... "الکساندر دوما" ی پسر کتاب خیلی معروفی داره به اسم "مادام کاملیا" که به نوعی به پدیده روسپیگری پرداخته و اولین و یکی از تاثیرگذارترین آثاری هست که در این ارتباط نوشته شده...

چند وقت پیش در یه مطلبی که در همین ارتباط بود در مورد آدمهای معروفی که فرزند نامشروع بودن خونده بودم و امروز فرصتی شد که بگردم چند تا پیدا بکنم... از بین کسایی که پیدا کردم اونهایی که خودم میشناختم رو فقط براتون انتخاب کردم که لیستش اینها هستن(دلیل معروف بودنشون رو هم بعد از اسمشون نوشتم):

1.     Leonardo da Vinci. Artist.

2.     Josephine de Beauharnais. Napoleon's wife

3.     Alexandre Dumas, fils. Novelist and playwright

4.     Marilyn Monroe. Actress

5.     Richard Wagner. Composer

ریچارد واگنر رو ممکن هست نشناسین... همون آهنگساز خیلی معروف آلمانی هست که یه زمانی با نیچه دوست نزدیک بودن و بعدا نیچه یه سری انتقاداتی نسبت بهش کرد و رابطشون تیره شد با همدیگه... آهنگساز مورد علاقه نازی ها هم بوده...

عشق از نگاه دختران سعودی

نوشته جالبی در مورد سنت های اسلامی در جامعه عربستان و عشق و روابط بین زن و مرد در این جامعه.

پدیده چندهمسری

چندهمسری یا چیزی که در اسلام با نام تعدد زوجات شناخته میشه از مباحث بحث برانگیزی هست که هنوز هم مورد اختلاف بین معتقدان به دین و مخالفان دین هست... پس از پیشرفت های اجتماعی در قرن اخیر در ارتباط با چندهمسری بحث های خیلی متنوع و جالبی شده که بررسی کردن اون از خیلی از جنبه های میتونه جالب باشه... من در این نوشته یه مجموعه رو براتون گردآوری کردم که اطلاعات نسبتا خوبی رو در این مورد داشته باشین... (البته این رو هم اضافه کنم که برای گردآوری این مجموعه خیلی وقت صرف کردم و از منابع خیلی متنوع و زیادی استفاده کردم.)

ادامه مطلب ...

پیدایش نازیسم

مقدمه: جنگ جهانی دوم تاثیرات خیلی زیادی بر اروپا و همه کشورهای دنیا داشت. این تاثیرات هم در جنبه های سیاسی و اقتصادی بود و هم بر روی افکار مردم. حتما در ادبیات اروپا با کتابهایی برخورد داشتین که به نوعی موضوع جنگ جهانی دوم رو مورد بررسی قرار دادند. در بین کتابهایی که من در یک ماه اخیر خوندم در چند تا کتاب با موضوع جنگ جهانی برخورد داشتم. مثلا در جلد هفتم از مجموعه "در جستجوی زمان از دست رفته" که "مارسل پروست" وقایع جنگ جهانی دوم رو از دیدگاه یک فرانسوی شرح داده و یا در کتاب "اینشتین و شاعر" که "ویلیام هرمان" از دید یه آلمانی قسمتی از حوادث مربوط به جنگ جهانی دوم رو در 4 گفتگو همراه با اینشتین به تصویر کشیده. همه این مباحث و مباحث مشابه اهمیت این جنگ رو برای مردم دنیا نشون میدن.

در مورد حوادث مربوط به جنگ جهانی دوم فیلم های زیادی ساخته شده و حتی کتابهای زیادی هم نوشته شده ولی در مورد نحوه شکلگیری تفکر نازی در آلمان که منجر به پیدایش جنگ جهانی دوم شده خیلی کمتر حرف زده شده. من در این نوشته سعی میکنم که توضیح خیلی مختصری در مورد نحوده پیدایش نازیسم بدم و این نوع طرز فکر رو معرفی بکنم براتون که اگر علاقه داشتین خودتون به صورت کاملتر پیگیری کنین. مطالب رو خیلی خلاصه آماده کردم و عبارتهای انگلیسی رو برای سادگی به صورت پاورقی ننوشتم. اونهایی که قابل ترجمه بودن رو ترجمه کردم و بقیه رو هم به صورت اصل کلمه به فارسی نوشتم.

معرفی و شرح نازیسم:  نازیسم در آلمان در فاصله سالهای 1933 تا 1945 حکمفرما بود. تفکر نازی از لحاظ ایدئولوژیک نوعی تفکر سوسیال-ملی هست (واژه نازی هم در آلمانی از اول کلمات ملی-سوسیالیسم کارگری ساخته شده). نوع تفکر سوسیال-ملی نازی ها تفاوت عمده ای داره با تفکر سوسیالیسم مارکس و لنین. به خاطر تفکرات افراطی میهن پرستانه، نژادپرستانه و ضد لیبرال، نازی ها جزو احزاب دست راستی به حساب میان. پایه های این تفکر در کتاب معروف و مطرح آدولف هیتلر با عنوان "نبرد من" برای اولین بار مطرح شد و بعد از همه گیر شدن این طرز تفکر در سال 1933 "جمهوری وایمار" در آلمان سقوط کرد و هیتلر "رایش سوم" رو بنا نهاد. رایش سوم در واقع در ادامه امپراتوری های روم باستان و امپراتوری ژرمن ها بود و که بعد از سه هزار سال پایه گذاری شده بود. (رایش سوم هم به همین منظور استفاده شده) شخص هیتلر هم به عنوان پیشوا برگزیده شد.

از لحاظ فلسفی پایه های ایدئولوژی نازی ها بر افکار "فردریش نیچه" بنا نهاده شده. افکاری که در کتاب معروف و مطرح نیچه با عنوان "اراده معطوف به قدرت" تحت عنوان "انسان برتر" مطرح شده. من این کتاب رو خوندم و به نظرم با اینکه حرفهای نیچه در خیلی از زمینه ها درست هست ولی نباید با استفاده از این دیدگاهها حکومتی رو بنا نهاد و جنگ شروع کرد. به نظر من در واقع هیتلر اشتباهی که کرده این بوده که افکار نیچه که در واقع برای "فرد" در جامعه تجویز شده بودن رو در "حکومت" بر جامعه استفاده کرده. (در فلسفه بین عقایدی که برای فرد مطرح میشن یا عقایدی که برای جامعه مطرح میشه مرزهای مشخصی وجود داره و نباید اینها رو به جای همدیگه استفاده کرد.) قسمتی از افکار نژادپرستانه نازی ها هم بر اساس تفکرات "داروینیسم اجتماعی" مطرح شدن که در اون زمان فراگیر بوده. حتی  کسایی مثل "مارتین هایدگر" (یکی از مطرح ترین اگزیستانسیالیست های تاریخ فلسفه) هم روزگاری از نازی ها حمایت کرده بود. از لحاظ دینی هم رایش سوم تفکراتش رو از پروتستان ها گرفته بود و حتی کلیسای کاتولیک از رایش سوم حمایت کرد. چون یکی از آرمانهای رایش سوم محو کردن حکومت کمونیستی روسیه بود. (حکومتی که خدا رو قبول نداشت) افکار ضدسامی و ضد یهودی نازی ها هم ریشه عمیق تاریخی داشت. اعتقادی که با کتاب معروف مارتین لوتر با عنوان "یهودی ها و دروغ های آنان" شروع شده بود در اون زمان نازی ها اعتقاد داشتن که صهیونیست ها (دقیقا با همین واژه که به انگلیسی زایون میگن) قدرت های اقتصادی بزرگ دنیا رو در دست گرفتن و با لابی های قدرتمند سیاست های کلی کشورها رو جهت دهی میکنن.

نازی ها حکومت بسیار درخشان و برجسته ای رو در آلمان بعد از جنگ جهانی اول بنیان نهادن. با اینکه بعد از جنگ جهانی اول آلمان به بسیاری از کشورهای دنیا قرض داشت در طول 5 سال حکومت نازی ها رشد اقتصادی آلمان به رقم باورنکردنی 18 در صد رسید. بیکاری به نزدیک صفر رسید، قرض های خارجی پرداخت شد و حتی امید زندگی به شدت افزایش پیدا کرد. به نحوی که میزان خودکشی در افراد زیر 20 سال در طول این سالها 80 درصد کاهش پیدا کرد. با این اوصاف بود که آلمان بعد از جنگ جهانی اول یه بار دیگه به پا خاست.

به این نحو بود که حکومت نازی ها در آلمان قدرت گرفت و جنگ جهانی دوم بر اساس همین افکار 6 سال بعد شروع شد که دیگه بحث خیلی طولانی داره.

در مورد نازی ها فقط یه نکته جالب دیگه بگم و اینکه در زمان قدرت داشتن از بهترین شرکتها برای ساختن تجهیزات نظامی استفاده میکردن. حتی یونیفورم های افسرهای اس اس (یونیفورمهایی که من همیشه اعتقاد دارم که خیلی شیک و با ابهت طراحی شده بودن) طرح شرکت "Hugo Boss" بودن. ادعایی که خود شرکت "Hugo Boss" در سال 1997 به صورت رسمی پذیرفت.

من سعی کردم اطلاعات مهم رو به صورت کلی بگم که اگر علاقه داشتین خودتون بیشتر در موردش بخونین. چون خیلی بحث های مفصلی هستن.

افزایش 25 درصدی آمار ازدواج موقت در کشور

خبری از وب سایت خبری نو اندیش در ارتباط با ازدواج و ازدواج موقت در ایران.

مدرنیسم و پست مدرنیسم در جامعه ایران

چند وقت پیش مطلبی نوشته بودم در ارتباط با جامعه شناسی در جامعه ایران... توی اون مطلب نوشته بودم که به خاطر تجربه نکردن مدرنیسم و رفتن به سمت پست مدرنیسم جامعه ایران یه جامعه ناسالم به حساب میاد... امروز فرصت شد که در این ارتباط کاملتر بنویسم ولی به علت گستردگی موضوع همچنان فقط یه مطلب به صورت خلاصه خواهد بود.

از لحاظ جامعه شناختی میشه جامعه رو تحت سه تجربه متفاوت فرض کرد... تجربه اول که یک تجربه سنتی هست در ذات یک نوع تجربه واقعگرا هست... این تجربه در جوامع بشری قدمت طولانی داره و در واقع همراه با رنسانس در اروپا پایه های این نوع از تمدن شروع به سست شدن کرد و همزمان با انقلاب صنعتی در اروپا و انقلاب مارکسیسم-لنینیسم در روسیه در جوامع پیشرفته تبدیل به نوعی تجربه مغلوب شد. این تجربه همواره در جوامع دینی باقی خواهند ماند چون اصولا دین با ذات مدرنیسم و پست مدرنیسم تضادهای اساسی داره و بیش از همه به تجربه واقع گرا نزدیک هست... یکی از ویژگیهای اساسی واقع گرایی در تجربه سنتی جامعه بشری اعتقاد به نوعی قوانین "دیگر سالار" هست و این تفاوت نمودهای کاملا مشخصی در مقوله های فرهنگی، هنری، اقتصادی و سیاسی جامعه داره...
همزمان با تحولات ناشی از انقلاب صنعتی جوامع بشری به سمت نوعی تجربه مدرنیسم پیش رفت... تجربه ای که در ذات "خود-قانون گرا" هست. به این ترتیب تجربه مدرنیسم با ویژگیهای ذاتی که در اقتصاد و سیاست و فرهنگ داره در تضاد هست با اندیشه های چپ مارکسیسمی... ویژگی اصلی مدرنیسم نسبت به تجربه واقع گرایی به صورت خلاصه "تمایزیابی" در مقوله های مختلف بود... چیزی که در نظامهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دنیای غرب نمود کاملی پیدا کرد. ولی در همین هنگام بلوک شرق اندیشه های مارکسیسمی داشت و به این نحو تضاد مدرنیسم با مارکسیسم سالهای جنگ سرد رو شکل داد...

مدرنیسم تجربه ای بود که طی سالها از طریق اندیشمندان و فیلسوفان به دنیا معرفی شد و در ذات یه تجربه مخصوص "نخبگان جامعه" هست. و همیشه هم همینطور باقی موند.

پست مدرنیسم در سالهای اوج مدرنیسم خودش رو به دنیا معرفی کرد. به این ترتیب که بر خلاف مدرنیسم اینبار پست مدرنیسم تاکید اساسی را بر "تمایز زدایی" گذاشت. پست مدرنیسم در ذات متفاوت از تمام تجربه های بشر به دنیای فلسفه و جامعه راه پیدا کرد. به این ترتیب که خاستگاه پست مدرنیسم از هنر بود. و به همین دلیل اندیشمندان و نخبگان مدرنیسم نزدیکی کمتری با پست مدرنیسم احساس کردن و بر عکس اون در بین توده های مردم پست مدرنیسم جایگاه خوبی پیدا کرد.
جامعه ایران در طول تاریخ خودش دو بار سعی کرد که مدرنیسم رو تجربه کنه که هر دو بار شکست سختی خورد! و دلیل اصلی این هست که جامعه ایران توانایی پرورش نخبگانی که پذیرنده مدرنیسم باشن رو نداره و علاوه بر اون همیشه به شدت مخالفت شده با شکلگیری چنین تفکری... به این ترتیب به صورت قطع میشه گفت جامعه ایران نه تنها مدرنیسم رو تجربه نکرده بلکه اینطور که به نظر میاد هرگز تجربه نخواهد کرد...

از طرف دیگه تجربه پست مدرنیسم یه تجربه عمدتا برای توده های مردم هست... فهم ساده تری داره و برای توده ها قابل درک هست... با پیشرفت سریع که در دنیای ارتباطات ایجاد شد جوانهای حدود سن 15 سال از چندین سال پیش با دنیایی در غرب آشنا شدن که بعد از تجربه مدرنیسم توسط نخبگان جامعه عده ای از توده مردم و عده ای از نخبگان جامعه به سمت تجربه پست مدرنیسم حرکت کرده بودن... و به این ترتیب نسل متولد سالهای حدود 1365 تا 1370 سالهای نوجوانی خودشون رو در یه تجربه پست مدرن سپری کردن در جامعه ای که نه تنها تجربه مدرنیسم رو نداره بلکه به شدت حافظ شرایط واقع گرایی پیش از مدرنیسم هست.

چنین تجربه ای به صورت متفاوت برای متولدین بین 1360 تا 1365 وجود داره... این نسل در فاصله دوران جوانی خودشون با تجربه پست مدرن آشنا شدن و به این ترتیب این شانس رو داشتن که قبلش با اندیشه های مدرنیسم آشنایی داشته باشن...
در جامعه ایرانی متولدین 1355 تا 1360 از مدرنیسم و پست مدرنیسم تجربه های خیلی کمی دارن و به این ترتیب بین سه نسل در فاصله سالهای خیلی کم شکافهای عمیق رفتاری دیده میشه...
نمونه هایی از تجربه های پست مدرن در جامعه رو هم به نظرم خوب هست که بنویسم که باهاش بیشتر آشنا بشین... در جامعه ایران هم تجربه پست مدرنیسم از هنر و موسیقی شروع شده... شاید اولین نمونه ای که من می تونم ازش نام ببرم گروه "اوهام" هست که شعرهای ذاتا سنتی رو با سبک "راک" خوندن... یا محسن نامجو که به نظر من هنر آوازش به صورت کامل ویژگیهای پست مدرن رو داره. چیزی که کاملا قابل تقدیر هست...

در تجربه های فردی و اجتماعی هم میشه رد پاهای رفتارهای پست مدرن رو دید...

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

در مورد دو حزب اصلی آمریکا که شنیدین حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه. دموکراتها قدیمی ترین حزب آمریکا (و یا حتی جهان) هستن و جمهوری خواه ها از زمان ریاست جمهوری آبراهام لینکن (که اولین رئیس جمهور جمهوری خواه بود) تشکیل شده. این دو تا حزب از خیلی جهات با هم تفاوت دارن که در طول سالهای مختلف هم فرق کرده. در حال حاضر برای تفاوت های اصلی میشه به سیاست های اقتصادی و سیاست های آزادی های فردی اشاره کرد. دموکرات ها اقتصاد را با نظارت مختصری از جانب دولت میدونن در حالیکه جمهوری خواه ها به اقتصاد آزاد اعتقاد دارن. در زمینه آزادی های فردی هم دموکرات ها به آزادی های فردی بیشتری اعتقاد دارن. از جمله مثلا ازدواج همجنس گراها و مساله آزاد بودن سقط جنین که دموکرات ها طرفدار مجاز بودن هر دو هستن ولی جمهوری خواه ها اینطور نیستن. در زمینه های دیگه ای مثل تحقیقات در مورد سلولهای بنیادین، نحوه مالیات ها، خدمات بهداشت عمومی و بیمه، مساله مهاجرت، دین و مذهب و نژاد و تازگیها دیگه جنگ عراق و مبارزه با تروریسم و امنیت ملی هم این دو تا حزب با هم از لحاظ آرا و نظرات فرق میکنن که دیگه طولانی میشه بخوام هر کدوم رو بنویسم.

رنگ مخصوص دموکرات ها آبی هست (حتی به صورت عامیانه به طرفدارهای دموکرات ها هم میگن blue) و رنگ مخصوص جمهوری خواه ها قرمز. نماد جمهوری خواه ها فیل هست و نماد دموکرات ها گوزن (یا آهو). به همین خاطر هست که اگر دقت کرده باشین رئیس جمهورهای جمهوری خواه آمریکا بیشتر کروات قرمز میزنن و دموکرات ها بیشتر آبی. (البته هر دو از اون یکی رنگ هم استفاده میکنن چون لوگوی هر دو دو رنگی هست و اصولا قرمز و آبی رنگهای پرچم آمریکا هستن)

اطلاعات کاملتر در مورد ایدئولوژی هر حزب رو می تونین در وبسایت رسمیشون ببینین:

http://www.democrats.org/

http://www.gop.com/

دومی مربوط به جمهوری خواه ها هست.

در مورد نحوه برگزاری انتخابات مقدماتی (و اصلی) هم به صورت خلاصه بگم که رای مستقیم به کاندیدا نمیدن و به خاطر تاکید روی نظام ایالتی هر ایالت برای خودش هیات های نمایندگی داره. البته سیستم انتخابات مقدماتی دموکرات ها با جمهوری خواه ها بازم فرق میکنه چون دموکرات ها superdelegate و pledged delegate دارن و جمهوری خواه ها pledged  و  unpledged که دیگه توضیحاتش مفصل هست. یکی از فرقهای جمهوری خواه ها با دموکرات ها هم اصلا در نحوه برگزاری انتخابات مقدماتیشون معلوم هست چون جمهوری خواه ها به نظام فدرالی بیشتر اعتقاد دارن و مثلا کاندیدای برنده تمام delegate ها رو میبره ولی دموکرات ها به نسبت تقسیم میکنن. این که آرای pledged و sueprdelegate هر ایالت به چه نحوی هست و چطوری برگزار میشه دیگه مفصل هست بخوام بنویسم.

من خودم اگر در آمریکا زندگی میکردم قطعا از طرفدارهای حزب دموکرات بودم چون با افکارشون بیشتر نزدیک هستم ;)

انتخابات این دوره هم که هنوز خیلی زود هست که چیزی رو بشه پیش بینی کرد و به خصوص مردم آمریکا توی رای دادن خیلی ناگهانی ممکن هست نظرشون رو عوض کنن. ولی در کل با اینکه اکثرا فکر میکنن که رئیس جمهور آینده آمریکا دموکرات خواهد بود من شانس جان مک کین (جمهوری خواه) رو بیشتر میدونم.

تاریخ اجتماعی ایران

نام کتاب: تاریخ اجتماعی ایران (مجموعه ۷ جلدی)

نویسنده: مرتضی راوندی

تعداد صفحات جلد ۶ ام: ۷۱۷ صفحه

تعداد صفحات جلد ۷ ام: ۶۲۶ صفحه

 

این مجموعه همونطور که از اسم اون مشخص هست در ارتباط با تاریخ اجتماعی ایران گردآوری شده و در ۷عنوان آماده شده که جلد چهارم خودش دو جلد هست. موضوعات هر جلد به این ترتیب هست:

 

جلد اول شامل اشاره های وسیعی به اوضاع و شرایط اجتماعی، اخلاق و عادات و رسوم ملل مختلف ایرانی از دوران ماقبل تاریخ تا دوره ی ساسانیان است.
جلد دوم به جامعه ی ایران از ظهور اسلام، و بعد دوران خلفا و نهضت های ایرانی و سلسله های مختلف تا زمان قاجاریه و صدر مشروطیت پرداخته است.
جلد سوم به ساختار اجتماعی ایران بعداز اسلام تا رفع حجاب در دوران پهلوی اول اشاره دارد.
جلد چهارم به سازمان اداری و شیوه ی حکومت از ابتدای اسلام تا عصر پهلوی پرداخته.
جلد پنجم شامل زندگی اقتصادی مردم از آغاز تا اسلام، و سپس بعد از اسلام تا صدر مشروطیت و تاثیر افکار تجدد طلبانه در جامعه ی ایرانی ست.
جلد ششم به اخلاق و رسوم، تحول در ساختار خانواده، تاریخ تغذیه در ایران و تفریحات و سرگرمی ها و هنر اشاراتی دارد.

و جلد هفتم به مناظری از حیات اجتماعی هنری و صنعتی ایرانیان بعد از اسلام اشاره میکند.

 

از این  مجموعه من جلد ۶ ام و جلد ۷ ام رو خوندم که عنوان موضوعی هر کدوم اینها هستن:

 

جلد ۶:

اخلاق رسوم اجتماعی

تحول و انقلاب کلی در وضع خانواده

سیر تکاملی حیات

تاریخ تغذیه در ایران

تفریحات و سرگرمی ها

مفهوم هنر

 

جلد ۷:

ورزش در ایران باستان

شکار حیوانات و تفریح با دد و دام

انواع لباس و پوشاک و کلاه در ایران

سازندگان و نوازندگان

تاریخچه انتشار و شیوع مواد مخدر در ایران

تاریخ پیدایش می و میگساری در ایران

بحثی کلی پیرامون مسائل جنسی

وضع فوا حش و رو سپی خانه ها

نرد و شطرنج و انواع قمار

هنر و صنعت در ایران

 

با توجه به اینکه در این زمینه های اجتماعی و تاریخی قبل از مرتضی راوندی کار قابل توجهی در ایران انجام نشده بوده این کتابها در مجموع می تونن مجموعه خیلی خوبی برای مطالعه و تحقیق و کسب اطلاع از اوضاع اجتماعی ایران بعد از اسلام و مطالعات جامعه شناسی باشن... کتابها به صورت مشخص تحت تاثیر مجموعه عظیم تاریخ تمدن اثر ویل دورانت نوشته شدن ولی اصلا به کیفیت اون مجموعه نیستن... مرتضی راوندی سعی کرده که قسمتهای مختلف این کتاب رو با نقل قولهای مستقیم از انواع نوشته های به جا مونده و شعر شاعرهای مختلف مستند بکنه که در این زمینه به نظر من موفق بوده ولی نتونسته نظم مشخصی به نوشته ها بده که عنوانهای کامل و مناسب قابلیت مطالعه رو بهتر ایجاد بکنن... به این ترتیب زیر عنوانها کمی حالت پراکندگی و بی نظمی رو دارن.

تقکیک جنسیتی

یکی از نتایج روانشناختی تفکیک جنسیتی شدیدی که در ایران اعمال میشه این هست که در بین هر جنس تمایلات همجنس گرایانه به طرز شدیدی افزایش پیدا میکنه... چون طبیعتا وقتی که جنس مخالف از صحنه زندگی یه نفر حذف بشه سعی میکنه قسمتی از نیازهاش رو به نوع دیگری جبران بکنه که این تلاش نمودهای مختلفی میتونه پیدا بکنه... مثلا نمونه هایی از این رفتارهای همجنس گرایانه رو میشه در بین دختران جوونی که در خیابون ها دستهای هم رو با حالتی رومانتیک میگیرن و راه میرن (که در بقیه نقاط دنیا این رفتار فقط بین همجنس گراها مرسوم هست) یا نمونه های دیگه دید... در بین پسرها هم نمونه هاش رو با برداشتن زیر ابروها و آرایشهای خفیف (که بازم در بقیه نقاط دنیا بین همجنس گراها مرسوم هست) میشه دید. و خوب تازه این نمونه ها فقط قسمت کوچیکی از نمود تمایلات همجنس گرانه هست...

ثواب بوسه در ازدواج موقت

مقاله ای از مجله اشترن چاپ آلمان در ارتباط با ازدواج موقت. (در لینک رادیو زمانه ترجمه شدش هست)

هویت زن ایرانی در خانواده

مقاله ای از رادیو زمانه در ارتباط با هویت زن ایرانی در خانواده.

فرهنگ

نوشته ای وبلاگ اندیشه نوشتم که در مورد فرهنگ ایرانی بود...تصمیم داشتم که مطالب بیشتری در این رابطه بنویسم به همین خاطر قبل از اینکه نظری بدم مفهوم و معانی جامعه شناسی که فرهنگ داره رو خوندم تا نسبت بهش دید کاملتری داشته باشم. متاسفانه فرصت نمی کنم که در مورد مفاهیمش به صورت کامل بنویسم. چند قسمت خیلی مختصر رو انتخاب کردم که اگر فرصت خوندن لینکها رو ندارین بخونینشون...اول یه تعریف دیکشنری گونه از فرهنگ هست و بعدش تعریف مهم از دید روانشناسی در مورد فرهنگ هست که هر دو رو paste میکنم و آخر نوشتم هم لینک مطالبی رو که خوندم paste میکنم که اگر علاقه داشتین بخونینشون. به نظر خودم برای درست حرف زدن در مورد فرهنگ یه جامعه دونستن این مطالب خیلی میتونه کمک بکنه:

Culture: Culture is the set of ideas, behaviors, attitudes, and traditions that exist within large groups of people (usually of a common religion, family, or something similar). These ideas, behaviors, traditions, etc. are passed on from one generation to the next and are typically resistant to change over time. Cultures vary widely not only across the world, but even right next door
*************

Researchers in evolutionary psychology argue that the mind is a system of neurocognitive information processing modules designed by natural selection to solve the adaptive problems of our distant ancestors. According to evolutionary psychologists, the diversity of forms that human cultures take are constrained (indeed, made possible) by innate information processing mechanisms underlying our behavior, including language acquisition modules, incest avoidance mechanisms, cheater detection mechanisms, intelligence and sex-specific mating preferences, foraging mechanisms, alliance-tracking mechanisms, agent detection mechanisms, fear and protection mechanisms (survival mechanisms) and so on. These mechanisms are theorized to be the psychological foundations of culture. In order to fully understand culture we must understand its biological conditions of possibility
.

و لینکهای مرتبط:

http://www.umanitoba.ca/faculties/arts/anthropology/courses/122/module1/culture.html
http://www.wsu.edu/gened/learn-modules/top_culture/culture-index.html
http://www2.eou.edu/~kdahl/cultdef.html