نوشته های من

نوشته هایی با موضوعات فلسفه، اعتقادات الهی، روانشناسی، ادبیات، موضوعات علمی و ....

نوشته های من

نوشته هایی با موضوعات فلسفه، اعتقادات الهی، روانشناسی، ادبیات، موضوعات علمی و ....

پدیده چندهمسری

چندهمسری یا چیزی که در اسلام با نام تعدد زوجات شناخته میشه از مباحث بحث برانگیزی هست که هنوز هم مورد اختلاف بین معتقدان به دین و مخالفان دین هست... پس از پیشرفت های اجتماعی در قرن اخیر در ارتباط با چندهمسری بحث های خیلی متنوع و جالبی شده که بررسی کردن اون از خیلی از جنبه های میتونه جالب باشه... من در این نوشته یه مجموعه رو براتون گردآوری کردم که اطلاعات نسبتا خوبی رو در این مورد داشته باشین... (البته این رو هم اضافه کنم که برای گردآوری این مجموعه خیلی وقت صرف کردم و از منابع خیلی متنوع و زیادی استفاده کردم.)

به نظر من خوب هست که در ابتدا دو تا لینک که ترجمه مقاله ای در "واشنگتین پریسم" در همین ارتباط نوشته شده رو بخونین که کلیت بحث رو بدونین در چه ارتباطی هست... (لینک قسمت اول مقاله، لینک قسمت دوم مقاله).

در ارتباط با بحث های تاریخی چندهمسری به نظر من بهترین منبعی که چنین روندی رو بررسی کرده جلد اول از مجموعه "تاریخ تمدن" نوشته "ویل دورانت" هست. در این کتاب در فصل چهارم و در "عوامل اخلاقی تمدن" موضوع ازدواج هم مطرح شده و مباحثی مثل (کمونیسم جنسی، ازدواج آزمایشی، ازدواج گروهی، ازدواج فردی، تعدد زوجات و ... ) از لحاظ تاریخی مورد بررسی قرار گرفتن. (صفحات 46 تا 63) که مباحث خیلی قابل توجهی هم هستن.

از لحاظ علمی این مبحث با عنوان Polygamy شناخته میشه که مباحث علمی اون رو از کتاب:

Why men don’t listen and Women can’t read maps by: Allan+Barbara Pease

می تونین دنبال بکنین.

ریشه های اقتصادی پدیده چندهمسری در این مقاله که گفتگویی با نیره توکلی هست بررسی شده.

در قرآن هم چندهمسری در سوره "نساء" مجاز شمرده شده که برای اون شرط رعایت عدالت اومده... در تفسیر نمونه (آیت الله مکارم شیرازی) شرط رعایت عدالت رو تنها عدالت اقتصادی مطرح کرده و در تفسیر المیزان (آیت الله طباطبایی) چنین توضیحی رو برای رعایت شرط عدالت اورده: (جلد چهارم صفحه 268)

"یعنى اگر مى ترسید نتوانید بین چند همسر به عدالت رفتار کنید تنها یک زن بگیرید و نه بیشتر، در این جمله حکم مساءله را معلق به "خوف" کرد نه "علم " فرمود: اگر مى ترسید بین چند همسر... و نفرمود: اگر "مى دانید" که نمى توانید عدالت بر قرار کنید... و علتش این است که در این امور که وسوسه هاى شیطانى و هواهاى نفسانى اثر روشنى در آن دارد غالبا علم براى کسى حاصل نمى شود و قهرا اگر خداى تعالى قید علم را آورده بود مصلحت حکم فوت مى شد."

در همین ارتباط بحث دیگری در اسلام هست که با نام ازدواج موقت یا صیغه ازش اسم برده میشه... در این ارتباط هم نظر چند نفر از اسلام شناسان رو براتون گردآوری کردم.

در این ارتباط مطلب اول رو از یکی از سخنرانی های حجه الاسلام قرائتی انتخاب کردم. این لینک رو بخونین خیلی از توضیحات در ارتباط با نظر اسلام رو داره.

در همین رابطه چند تا مطلب هم از گزیده تفسیر نمونه جلد اول (آیت الله مکارم شیرازی) انتخاب کردم که عینا براتون می نویسم:

آیـه 24)ـ ایـن آیه , بحث آیه گذشته را در باره زنانى که ازدواج با آنها حرام است دنبال مى کند و اضـافه مى نماید که : ((ازدواج و آمیزش جنسى با زنان شوهردارنیز حرام است )) (والمحصنات من النس).

تنها استثنایى که به این حکم خورده است در مورد زنان غیر مسلمانى است که به اسارت مسلمانان در جـنـگـهـا در مـى آیند, همان گونه که آیه مى فرماید: ((مگر آنهارا که (از طریق اسارت ) مالک شده اید)) (الا ما ملکت ایمانکم ). زیـرا اسـارت آنـهـا به حکم طلاق است و اسلام اجازه مى دهد بعد از تمام شدن عده با آنان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار شود.

سـپـس بـراى تـاکـیـد احکام گذشته که در مورد محارم و مانند آن وارد شده مى فرماید: ((اینها احـکـامـى اسـت که خداوند براى شما مقرر داشته و نوشته است ))(کتاب اللّه علیکم ) بنابراین , به هیچ وجه قابل تغییر و عدول نیست . سـپـس مى گوید: غیر از این چند طایفه ((زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد)براى شما حلال اسـت , کـه بـا اموال خود آنان را اختیار کنید در حالى که پاکدامن باشید و از زنا خوددارى کنید)) (واحل لکم ماورآ ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین ). جمله ان تبتغوا باموالکم اشاره به این است که رابطه زناشویى یا باید به شکل ازدواج با پرداخت مهر و یا به شکل مالک شدن کنیز با پرداخت قیمت باشد.

در قسمت بعد, اشاره به مساله ازدواج موقت و به اصطلاح ((متعه )) کرده ,مى گوید: ((زنانى را که مـتـعـه مـى کـنید مهر آنها را به عنوان یک واجب باید بپردازید))(فما استمتعتم به منهن فتوهن اجورهن فریضة ). بعد از ذکر لزوم پرداخت مهر اشاره به این مطلب مى فرماید که : ((اگر طرفین عقد, با رضایت خود مـقـدار مـهـر را بـعـدا کـم و زیاد کنند مانعى ندارد)) (ولا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة ).

احـکـامـى که در آیه به آن اشاره شد, احکامى است که متضمن خیر و سعادت افراد بشر است زیرا: ((خداوند از مصالح بندگان آگاه و در قانونگذارى خود حکیم است )) (ان اللّه کان علیما حکیما).

قابل ذکر است که اصل مشروع بودن این نوع ازدواج در زمان پیامبر قطعى است و هیچ گونه دلیل قابل اعتمادى در باره نسخ شدن آن در دست نیست .

ازدواج موقت یک ضرورت اجتماعى .

ایـن مـوضوع را نمى توان انکار کرد که غریزه جنسى یکى از نیرومندترین غرایز انسانى است , تا آنجا کـه پـاره اى از روانـکـاوان آن را تـنـهـا غـریزه اصیل انسان مى دانند و تمام غرایز دیگر را به آن باز مى گردانند.

این موضوع مخصوصا در عصر ما که سن ازدواج بر اثر طولانى شدن دوره تحصیل و مسائل پیچیده اجـتماعى بالا رفته , و کمتر جوانى مى تواند در سنین پایین یعنى درداغ ترین دوران غریزه جنسى اقدام به ازدواج کند, شکل حادترى به خود گرفته است .


با این وضع چه باید کرد؟.

یـا باید ((فحشا)) را مجاز بدانیم (همان طور که دنیاى مادى امروز عملا بر آن صحه گذارده و آن را بـه رسـمیت شناخته ) و یا طرح ازدواج موقت را بپذیریم , معلوم نیست آنها که با ازدواج موقت و فحشا مخالفند چه جوابى براى این سؤال فکرکرده اند ؟!.

در حـالـى کـه طـرح ازدواج موقت , نه شرایط سنگین ازدواج دائم را دارد که باعدم تمکن مالى یا اشتغالات تحصیلى و مانند آن نسازد و نه زیانهاى فجایع جنسى و فحشا را در بر دارد.(آیه 25)

ازدواج با کنیزان !.

در تـعـقـیـب بـحثهاى مربوط به ازدواج , این آیه , شرایط ازدواج با کنیزان را بیان مى کند, نخست مـى گـوید: ((کسانى که قدرت ندارند که با زنان (آزاد) پاکدامن باایمان ازدواج کنند مى توانند با کـنـیـزان با ایمان ازدواج نمایند)) که مهر و سایر مخارج آن معمولا سبکتر و سهلتر است (ومن لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات فمن ما ملکت ایمانکم من فتیاتکم المؤمنات ).

سـپس مى گوید: شما براى تشخیص ایمان آنها مامور به ظاهر اظهارات آنان هستید, و اما در باره باطن و اسرار درونى آنان ((خداوند به ایمان و عقیده شما آگاهتراست )) (واللّه اعلم بایمانکم ).

و از آنجا که بعضى در مورد ازدواج با کنیزان کراهت داشتند, قرآن مى گوید:شما همه از یک پدر و مـادر بـه وجود آمده اید ((و بعضى از بعض دیگرید)) (بعضکم من بعض ) بنابراین , نباید از ازدواج با آنها کراهت داشته باشید.
سپس به یکى از شرایط این ازدواج اشاره کرده , مى فرماید: ((این ازدواج بایدبه اجازه مالک صورت گیرد)) و بدون اجازه او باطل است (فانکحوهن باذن اهلهن ).

در جمله بعد مى فرماید: ((و مهرشان را به خودشان بدهید)) (وآتوهن اجورهن بالمعروف ). از ایـن جـمله استفاده مى شود که باید مهر متناسب و شایسته اى براى آنها قرارداد و آن را به خود آنـان داد هـمـچـنین استفاده مى شود که بردگان نیز مى توانند مالک اموالى گردند که از طرق مشروع به آن دست یافته اند. یـکى دیگر از شرایط این ازدواج آن است که کنیزانى انتخاب شوند ((که پاکدامن باشند, نه مرتکب زنا بطور آشکار شوند)) (محصنات غیر مسافحات ).((و نه دوست پنهانى بگیرند)) (ولا متخذات اخدان ).

در جـمـلـه بـعد به تناسب احکامى که در باره ازدواج با کنیزان و حمایت ازحقوق آنها گفته شد بـحثى در باره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت به میان آمده , و آن این که اگر مرتکب عـمـل مـنافى عفت شوند, نصف مجازات زنان آزاد در باره آنان , جارى مى شود)) یعنى تنها پنجاه تازیانه باید به آنها زد (فاذا احصن فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما على المحصنات من العذاب ).

سپس مى گوید: ((این ازدواج با کنیزان براى کسانى است که از نظر غریزه جنسى شدیدا در فشار قـرار گـرفته اند, و قادر به ازدواج با زنان آزاد نیستند)) بنابراین ,براى غیر آنها مجاز نیست (ذلک لمن خشى العنت منکم ).

امـابعد مى فرماید: ((خوددارى کردن ازازدواج باکنیزان (تا آنجاکه توانایى داشته باشید و دامان شما آلوده گناه نگردد) به سود شماست )) (وان تصبروا خیر لکم ).


برای گردآوری این مطالب خیلی وقت صرف کردم،

امیدوارم که در مجموع براتون جالب باشه،